گیسوسادات جانگیسوسادات جان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
گندم سادات جانگندم سادات جان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

♥فرشته کوچولوهای مامان♥

این چند روز

1392/2/20 16:58
نویسنده : مامان
344 بازدید
اشتراک گذاری

از پنجره به تراس چشم دوختم و گذر باد روی لباس های شسته شده رو نگاه میکنم که چه راحت خودشونو به دست باد سپردن و با هر وزشی رقاصی می کنن 

هوای بهار این روزها منو یه کم گرفته و بی حوصله کرده

مدام وقت کم می آرم و تا به خودم می جنبم می بینم شب شده و من موندم و هزار کار نکرده البته این یه تیکه ربطی به هوای بهار نداشت 

فکر می کنم یه کم لوس شدم  

تا سه سال پیش که سر کار می رفتم به همه کارای خونه می رسیدم و تفریح هم میکردم اما حالا نمی دونم چرا اینهمه با کمبود وقت مواجه شدم حالا که خانه دارم !

یادم می آد چند سال پیش قبل از اینکه گیسو به دنیا بیاد سر پسرم  که باردار بودم تا ماه هشت راحت می رفتم سر کار و راحت از پس درس و دانشگاه و امتحانات و کار خونه بر می اومدم اما حالا نمی دونم کی روز می شه کی شب 

رسیدگی به کارای خونه و تر و خشک کردن گیسو تمام وقتمو می گیره یه روزهایی هم مثل امروز که خواب باشه می تونم چند کلمه ای بنویسم 

اینروزها خیلی درگیر جمع آوری مطلب هستم برای کارام هر چی بیشتر مطالعه می کنم بیشتر به این نتیجه می رسم چقدر اطلاعاتم کمه و در واقع هیچی نمی دونم تازه چند وقتیه چند تا از سی دی های آموزشیم رو گم کردم و واقعاً کلافه ام 

چهارشنبه صبح با همسری کار ثبت شرکتمونو تمام کردیم و چشم دوختیم به آینده ای که معلوم نیست چی می شه سعی کردیم خوش بین باشیم

تا یک سال دیگه هم که گیسو سه ساله بشه که بتونم مهد بگذارمش فعلاً شغل شریف خانه داری رو دادم تا کارای شرکت هم سر و سامون بگیره تو رو خدا برای موفقیت ما دعا کنید 

همون عصر چهارشنبه با خواهرم و مادرم رفتیم باغ پدرم و تا شنبه اونجا بودیم بی نهایت خوش گذشت جای دوستان خالی حالا تو یه پست می نویسم 

از روز یکشنبه تا دوشنبه هم در حال شستشو و مرتب کردن خونه 

سه شنبه هم مهمان داشتم و چهارشنبه هم برای خودم بودم کتاب خوندم با گیسو وقتم رو پر کردم و کارای روزانه خونه و آشپزی 

پنج شنبه صبح گیسو رو گذاشتم خونه خالش و ظهر با همسری رفتیم چند جا کار داشتیم و بعدش هم یه سر به نمایشگاه کتاب زدیم و شب اومدیم خونه 

به خواهرم زنگ زدم و گفتم که گیسو رو بیاره گفت که رفتیم بیرون شام بخوریم برای خواب می آییم

وقتی ساعت ده اومدن گیسو از ذوق کتاب های جدید جیغ می زد و 10 تا رو  تا بخوابه براش خوندم 

با خریدای دیروز چیزی حدود 110 جلد کتاب داره و اکثراً رو دروغ نگم بالای دو سه بار و بعضی هاشونو حدود 10 بار یا بیشتر خوندم 

 دلم می خواست وقت بیشتری داشتم و تمام غرفه هایی رو که می خواستم بگردم و ببینم اما متاسفانه فقط تونستم انتشارات قدیانی و نشر افق و چند تایی که همون دورو بر بود رو ببینم که همین خودش 3 ساعت وقت برد و حدود 25 تا کتاب خریدم

با یه پست دیگه برمی گردم 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان ملیناوکیانا
20 اردیبهشت 92 17:21
عزیزم تو لوس نشدی کارهای بچه داری واقعا وقت گیره و دیگه وقتی واسه کار خونه نمیمونه... حتی اگه بیکارهم باشی باید با گیسوجون بازی کنی و حرف بزنی.... هنوز تو خیلی اکتیوی موناجون
وااااااااااااااااااااااااااای اینهمه کتاب واسه گیسو فقط؟! چه مادرییییییییییییییییییییی ماشالا
راستی ممنون که گاهی یادم میکنی و شدیدا تو ذهنت میام، دعاکن برام

موافقم عزیزم خداییش تو چی می کشی خدا حفظشون کنه
عزیزمییییییییییییی بوسسسسسس
مامان ماني جون
20 اردیبهشت 92 18:16
الهي تو همه كارات موفق باشي
خوشحالم كه خوبين و خوش ميگذرونيد
ببوس گيسو جونمو


ممنونم عزیزمممممممم
ببوس مانی جونمو
هدی
20 اردیبهشت 92 21:39
سلام خانومی
خوبی؟
منم دارم خونه دار میشم...تابستون رسید و کمدارس تعطسل شد
نمیدونم خوشحالم یا ناراحت...
من منتظر عکسم خانومی...
بزار عکسای این نینی خوشتیپمونو


سلام عزیزم خوبی؟
خوبه که بعد اینهمه کار تنوع لازمه
چشممممممممممم
جوجه نارنجی ما
21 اردیبهشت 92 2:10
عزیزم مبارک باشه من نیکا رو دیروز بردم نمایشکاه و کلی واسش خرید کردیم کلی ذوق میکنه


ممنونم مبارکش باشه
مامان ال آی
21 اردیبهشت 92 8:26
سلام .
عزیزم خسته نباشی .چه خوب که گیسو علاقمند به کتاب شده ...
از بس همیشه اکتیو بودی حالا حوصله ت سر می ره دیگه .
ایشالا تو کارت هم موفق باشی .


سلام دوست گلم
لطف داری عزیزم ممنون بوسسسسسس
نسرین
21 اردیبهشت 92 12:27
سلام عزیزم
ایشالا سال دیگه باهم میریم..امسال که گذشت..با گیسو چه کارهایی میکنی؟؟من خیلی دوست دارم با پانی کار کنم چون هوشش فوق العادس..مربی کلاس نقاشیش میگه از همه باهوش تره ولی نمیدونم توی خونه باهاش چه کارهایی کنم


سلام گلم
حتماً من بی صبرانه منتظرتم
ای جانم خاله قربونش بره
کاکل زری یا ناز پری
21 اردیبهشت 92 12:35
ثبت شرکتتتون مبارکههههههههههههه انشاالله موفق باشین . مامان منم همینو میگه که ادم وقتی سر کار میره انشگار برنامه ریزیش دقیق تره و به چی میرسه ولی وقتی تو خونه ای همش کم میاری از نشونه های مادر نمونه و کدبانو بودنه عزیزممممممم همیشه به شادی انشاالله


ممنونم دوست گلم
لطف داریگلم بوسسسسسس
مامان درسا
21 اردیبهشت 92 17:58
25 تاااااااااااااااااااااااااااااا کتاب به به
آفرین مامان مهربون

واقعا با حرفاتون موافقم شدید منم وقتی میرفتم سرکار وقت اضافه میاوردم عجیب حالا نمیدونم کی شب میشه کی روز
قربوووووووووووووووووووووووووووون اون فرشته کوچولو برم من
عزیزم رمز نداررررررررررررررررررم

عزیزمییییی با اون دخمل نازت
می آم پیشت
مامان رادین
21 اردیبهشت 92 23:50
عزیزم براتون دعا می کنم همیشه موفق باشید


ممنونممممممم عزیزم
منا مامان الینا
22 اردیبهشت 92 12:34
سلام مونا جون

خوبی عزیزم

قبل از اینکه بیام وبت داشتم به دوستم میگفتم دلم میخواد تهران بودم و میتونستم بیام نمایشگاه کتاب!اینجا که از این خبرا نیست

چقدر خوبه که اینهمه وقت برای کتاب خوندن گیسو جونم گذاشتی

مونایی از این یه سالی که تا قبل از شاغل شدن دوبارت داری حسابی استفاده کن چون بعد که بیای سر کار تموم زندگیت روی دور تند میچرخه و فرصت شمردن لحظه ها و ساعتها و گاهی روزها را نداری و اون موقع است که واقعا با یه فرشته جیگلی وقت کم میاری



راستی مونا جون یادمه یه بار گفته بودی یه نفر پولتون را خورده بود چی شد؟تونستید پس بگیرید؟َ


سلام عزیزم آخی جانم کاش می شد بیایی با هم بریم

منم موافقم عزیزم

ممنونم از محبتت
یه کمش رو تونستیم پس بگیریم





مامان امیرناز
22 اردیبهشت 92 17:13
سلام عزیزم اخ که چقدر دلم می خواست بیام نمایشگاه اما نشد الهی به حق امروز که اولین روز ماه رجب تو کار جدید موفق باشی و روز به روز از شادی ها و خوشی هات بنویسی البته شیرینی موفقیتت و هم بهم بدیدوستتون دارم


سلام عزیزم ان شاا... سال بعد
ممنونم عزیزم دلم وا شد با این دعات
بوسسسسسس
ملی
22 اردیبهشت 92 19:23
تو چقدر فیلسوفی آفرین به تو من بهت افتخار می کنم


بوسسسسسسس
نارینه
22 اردیبهشت 92 21:03
انشالله که توی کارت موفق باشید .... و هر چی خیر هست براتون در پیش باشه

ماشالله به دخترک کتاب خوان ...


ممنون عزیزم
بوسسسس
نسرین
23 اردیبهشت 92 18:21
آپم خانمی


چشممممم
شهرزاد
24 اردیبهشت 92 1:29
سلام عزيزم.خوبي؟دختر ماهت خوبه؟ايشالا تمام برنامه هات هرجوري به صلاحتونه پيش بره
گيسو جونو ببوس دوستم


سلام دوستم ممنونم عزیزم
شما هم پارمیس نازمو ببوس
رعنا (مامان سیما سادات)
24 اردیبهشت 92 9:27
سلام مونا جون
امیدوارم که که کارهاتون با موفقیت پیش بره و همه چی باب میلتون باشه.
به نظر من هم خانه داری کار خیلی سختیه اینکه از صبح تا شب با بچه کلنجار بری
راستی گلم زیاد تو پستهات از مامان بابای خودت صحبت نکردی بیصبرانه منظر پست جدید با عکسهای جدید هستم.
دوستون دارم


سلام عزیزم ممنونم ازت دوست خوبم
موافقم شدیداً
چشم حتماً
منم عاشقتم با اون فرشته نازت
مامانی وروجک ارمیا
21 خرداد 92 18:56
سلام.امیدوارم همیشه تو کار و زندگی تون موفق باشین.شما 2 تا بچه دارین؟؟؟؟!!!