این چند روز
از پنجره به تراس چشم دوختم و گذر باد روی لباس های شسته شده رو نگاه میکنم که چه راحت خودشونو به دست باد سپردن و با هر وزشی رقاصی می کنن
هوای بهار این روزها منو یه کم گرفته و بی حوصله کرده
مدام وقت کم می آرم و تا به خودم می جنبم می بینم شب شده و من موندم و هزار کار نکرده البته این یه تیکه ربطی به هوای بهار نداشت
فکر می کنم یه کم لوس شدم
تا سه سال پیش که سر کار می رفتم به همه کارای خونه می رسیدم و تفریح هم میکردم اما حالا نمی دونم چرا اینهمه با کمبود وقت مواجه شدم حالا که خانه دارم !
یادم می آد چند سال پیش قبل از اینکه گیسو به دنیا بیاد سر پسرم که باردار بودم تا ماه هشت راحت می رفتم سر کار و راحت از پس درس و دانشگاه و امتحانات و کار خونه بر می اومدم اما حالا نمی دونم کی روز می شه کی شب
رسیدگی به کارای خونه و تر و خشک کردن گیسو تمام وقتمو می گیره یه روزهایی هم مثل امروز که خواب باشه می تونم چند کلمه ای بنویسم
اینروزها خیلی درگیر جمع آوری مطلب هستم برای کارام هر چی بیشتر مطالعه می کنم بیشتر به این نتیجه می رسم چقدر اطلاعاتم کمه و در واقع هیچی نمی دونم تازه چند وقتیه چند تا از سی دی های آموزشیم رو گم کردم و واقعاً کلافه ام
چهارشنبه صبح با همسری کار ثبت شرکتمونو تمام کردیم و چشم دوختیم به آینده ای که معلوم نیست چی می شه سعی کردیم خوش بین باشیم
تا یک سال دیگه هم که گیسو سه ساله بشه که بتونم مهد بگذارمش فعلاً شغل شریف خانه داری رو دادم تا کارای شرکت هم سر و سامون بگیره تو رو خدا برای موفقیت ما دعا کنید
همون عصر چهارشنبه با خواهرم و مادرم رفتیم باغ پدرم و تا شنبه اونجا بودیم بی نهایت خوش گذشت جای دوستان خالی حالا تو یه پست می نویسم
از روز یکشنبه تا دوشنبه هم در حال شستشو و مرتب کردن خونه
سه شنبه هم مهمان داشتم و چهارشنبه هم برای خودم بودم کتاب خوندم با گیسو وقتم رو پر کردم و کارای روزانه خونه و آشپزی
پنج شنبه صبح گیسو رو گذاشتم خونه خالش و ظهر با همسری رفتیم چند جا کار داشتیم و بعدش هم یه سر به نمایشگاه کتاب زدیم و شب اومدیم خونه
به خواهرم زنگ زدم و گفتم که گیسو رو بیاره گفت که رفتیم بیرون شام بخوریم برای خواب می آییم
وقتی ساعت ده اومدن گیسو از ذوق کتاب های جدید جیغ می زد و 10 تا رو تا بخوابه براش خوندم
با خریدای دیروز چیزی حدود 110 جلد کتاب داره و اکثراً رو دروغ نگم بالای دو سه بار و بعضی هاشونو حدود 10 بار یا بیشتر خوندم
دلم می خواست وقت بیشتری داشتم و تمام غرفه هایی رو که می خواستم بگردم و ببینم اما متاسفانه فقط تونستم انتشارات قدیانی و نشر افق و چند تایی که همون دورو بر بود رو ببینم که همین خودش 3 ساعت وقت برد و حدود 25 تا کتاب خریدم
با یه پست دیگه برمی گردم