گیسوسادات جانگیسوسادات جان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره
گندم سادات جانگندم سادات جان، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

♥فرشته کوچولوهای مامان♥

شنگول ، منگول و حبه انگور!!!

1392/9/16 15:20
نویسنده : مامان
458 بازدید
اشتراک گذاری

1- یکی بیاد منو نجات بده از صبح تا حالا 3 بار کتاب شنگول و منگول و بیشتر از ده بار قصه اش رو با عروسک ها برای گیسو بازی کردم اما بازم اومده دستمو گرفته "بیا بریم شانگول منقول حبه انقور بازی کنیم مامان مونا"

 

 

2- پوشاک کهنه را بپوش و کتاب تازه را بخر! ... آستین فلپس

برای همین ما باز هم کتاب خریدیم از اون کتاب هایی که به جونمون بسته می شه 

در اولین فرصت می گذارمشون 

 

 

 

3- همین الان که دارم این مطلب رو می نویسم گیسو داره می کوبه به در و می گه مامان مونا من مثلاً آقا گرگم دارم در می زنم

و بعد می خونه : منم منم مادرتون غذا آوردم براتون

و من :


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (48)

مائده
16 آذر 92 15:28
اییییییییییییییییییی جانم چه بامزه خیلی جالب بودایشالله خدابهت صبربده خوااااااااااااهر
مامان
پاسخ
الهی هر چه زودتر این روزها رو تجربه کنی عشقم بوسسسسسسس
رهگذر
16 آذر 92 16:28
مامان
پاسخ
مامان نفس طلایی
16 آذر 92 18:49
ای جان دلم
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
17 آذر 92 1:10
سلام عزیزم ممنونم پیشمون اومدید نازنینم وبلاگ الینا جون ختم صلوات گرفته منم از طریق وب مادر منتظر متوجه شدم اینم ادرسشه http://elinayeman .niniweblog
مامان
پاسخ
ممنونم عزیز دلم خیلی لطف کردی
محبوبه مامان الینا
17 آذر 92 7:20
سلام از تبریکتون ممنونم منم با الینا همین مشکلو دارم...تکرار و تکرار و تکرار...
مامان
پاسخ
سلام عزیز دلم ای جانم الهی همیشه تنش سلامت باشه
مامي کوروش
17 آذر 92 7:38
عزيزم حبه انقور ، يعني عاشق اين حرف زدن بچه هام
مامان
پاسخ
وای دوستم منم همین طورم مخصوصاً جایی که اشتباه می گن
مامان حسني
17 آذر 92 7:55
اي جانم گيسو جونم چه بزرگ شده ماشالله خداحفظش كنه روي ماهشو ازطرف من ببوس
مامان
پاسخ
فدات بشمممممم عزیزم خیلی لطف داری دوست گلم ما هم می بوسیمتون
منا مامان الینا
17 آذر 92 9:57
عزیزززززز دلم حبه انقورش را قربون فداششششششششش
مامان
پاسخ
خدا نکنه مهربونم بوس و بغل محکم
منا مامان الینا
17 آذر 92 9:57
مونایی بازم کتاب! فکر کنم تا بزرگ شدن گیسو جونم خونتون موزه کتاب بشه
مامان
پاسخ
نه بابا تا نمایشگاه فعلاً دیگه نمی خرم تا بعد چی پیش بیاد مونا به خدا همچین از زندگی راضی می شم موقع کتاب خریدن
مامان نیایش و نازنین
17 آذر 92 10:21
سلام منا جون . ممنون از لطفی که بهم داشتی خدا کنه این جوری که شما می گی باشه . وای که من با تمام وجودم درکت کردم چون ما هم این مصیبت شنگول و منگول رو داریم . مدام باید براش تعریف کنم . البته بیشتر با نازنین نقشش رو بازی می کنن .
مامان
پاسخ
سلام عزیز دلم خواهش می کنم گلم مطمئنم که اینجوریه چون خودمم یکیشو دارم درد دل همه ما که بچه نوپا داریم اینه الهی تنشون سلامت باشه خدا رو شکر باز یکی رو داره بازی کنه من که کچل شدم
منیر
17 آذر 92 10:52
مونایی ، بیا بریم شانگول منقول بازی کنیم موناااااااااااااااااااااااااا خب حق داره بچم ، من هم میخوام موناجان ما در خدمت شما هستیم شما نیاز به دعوت ندارین خونه خودتونه ، ولی در مورد شب یلدا فکر نکن دوستت خیلی کدبانوگری میکنه چون خودش هرسال خونه یکی دیگه ست ، هر چند امسال خیلی دوست دارم خودم کارهای یلدا رو انجام بدم ولی کلا یه چیزهایی دست و پاگیره ، خونه خودم که از پس تعداد مهمون زیاد بر نمیام اون هم همه بچه کوچیک دارن فکر کن چه میدون جنگی میشه ، خونه مادرشوهر میرم دلم پیش مامانم ایناست و بر عکس هوس کردم برم اون شب ییلاق بمونم واسه خودم کنار کنده های آتیش لذت ببرم ولی خب هیچ تضمینی برای رسیدن به خواسته ام وجود نداره کاش اینجا بودین یه جمع دوستانه خیلی بهتر از فامیل بازیه
مامان
پاسخ
ای جانم می خواین بیایید شما دوتا با هم بازی کنید یه پیشنهاد منصفانه از این شوخی ها با من نکن جدی جدی راه می افتم می آماااااااااااااا گذشته از این صحبتها من که می دونم توی کدبانوگری نمونه هستی و بارها هم گفتم که واقعاً خوش به حال همسرت و پسر گلت وای خداییش اینو هستم دور آتیش کاش کاش کاش دلم برای دیدنت پر می زنه به خدا
محمد گيان
17 آذر 92 11:08
اي جانم ماشالله هزار ماشالله چه خانومي شده از طرف من ببوسسسسسسسسش
مامان
پاسخ
ممنونم از مهربونی و لطفت کجایی دلمون براتون تنگ شده بود همراه قدیمی
مامان مانی جون
17 آذر 92 11:09
ههههه سه بار که هیچی نیست من یه شب ده بار تعریفش کردم با این فرق که مانی لج کرده بود و هی میگفت قصهء اگا گرگه و من مجبور بودم جای همهء شخصیتاش بگم گرگ شنگول گرگه منگول گرگه......... کتاب نوهاتون مبارک ای بابا زود میرفتی درو وا میکردی غذات سرد نشهههه ببوسش ناناس منو
مامان
پاسخ
از دست این بچه ها خداییش چه درد دلی از همه نوشتم حالا چرا همش گرگ؟ ههههههه خواهر جان غذاش علف بود خوووووووووووب ببوس آقای دکتر عزیزمو
راحله
17 آذر 92 11:27
ای جااااااااااااانم عسیسمشنگول و منقولللللل جیگرتوووووووووووو خانوم شیرین زبوووون
مامان
پاسخ
فدات بشم گلمممممممم ممنونم از لطف و مهربونیت بوسسسسسسسس
مامان ستاره
17 آذر 92 11:30
سلام عزیزم ... خوشحال شدم که به وبلاگم سر زدی عزیزم ... خدا دخمل خوشگلتو برات حفظ کنه عزیزم ... نوشته هاتم خیلی بامزه هست یعنی بامزه تعریف کردی ...
مامان
پاسخ
سلام گلم منم خیلی خوشحال شدم از آشناییت ممنونم از لطفت شما قشنگ می خونی عزیز دلم بوسسسسسسسس
مائده
17 آذر 92 12:00
خصوصی
مامان
پاسخ
ای جانم ممنونم خیلی خوشحال شدم
یک عاشقانه آرم
17 آذر 92 12:31
ای جوووووووووووووووووووووووووووونمممممممممممممممم ولی واقعا اون نوشتتو که گفته بودی مثله دوران بارداری دلت نوشتن میخوادو قبول دارم..حسابی پرکار شدی و اینو خیلی دوس دارممممم
مامان
پاسخ
فدات مهربونم خیلی دلم یاد قدیم کرده نسترن وقتی الان می خونم می ببینم چقدر خوب بود عاشقتم عروس خوشگل
ملی
17 آذر 92 14:51
هههههههه سه بار که خوبه من روز جمعه یه کتاب رو بیشتر از بیست بار خوندم
مامان
پاسخ
ملیییییی جونم بیا بغلمممم کجا بودی تو دلم تنگ شده بود
آشتی
17 آذر 92 15:08
سلام عزیزم. خدا بهت ببخشه. این سنیه که بچه از تکرار خسته نمیشه. ولی پدر و مادر به جایی میرسه که میخواد خودشو خلاص کنه!!!!!!!!!! راستی لینکت کردم عزیزم!
مامان
پاسخ
سلام به روی ماهت ممنونم عزیزم دقیقاً ممنونم عزیزم منم با افتخار لینکتون کردم بوسسسسسسس
مامان مانی جون
17 آذر 92 16:06
اونوقت ببخشید خو شما هم بلانسبت......... بودین دیگه مگه علف دل نداره که سرد شه منو پکر از اون حرفا زدی ها ای بابا خواور ما پوستمون دیگه اونقد کلف شده که ...... نه بابا میگم این برفه ما رو به خواب زمستونی برده واسه همین کمرنگ شدیم راستی میبینی معجزهء بون رمز نوشتن رو آها در مورد سوالت بچم رو لاین خشونت بود هی میگفت آگا گرگه
مامان
پاسخ
ههههههه تو بازی همه چیز می شم برای گیسو :خر الاغ گاو بز تازه گاهی اوقات مرغ هم میشم چی خیال کردی بله ما اینیم دیگه تو رو خدا منو نزن اینجوری حس کردم ای جانم قربون خانم پوست کلفت دقیقاً
نارینه
17 آذر 92 16:10
الهی که تنشون سلامت باشه .. ولی وقتی گیر میدن نمیشه هیچجوری ازشون در رفت !!!!!!!!!!!!!!!!
مامان
پاسخ
فدات الهی آمین دقیقاً
مامان کیان
17 آذر 92 16:47
واااااااااااااااای خیلی بامزه بود خداوند این دخمل بامزه رو برات نگه داره مامان مونا
مامان
پاسخ
قربونت برم لطف داری ممنونم از دعای قشنگت
راحله
17 آذر 92 16:58
سلام مامان گیسو جونم با کمال میل لینکتون کردم بوسسسس
مامان
پاسخ
سلام راحله مهربونم ممنونم ازت عزیزم
مامان مانی جون
17 آذر 92 17:18
آره از خودمه اما اینقدا هم تشویق نداره
مامان
پاسخ
اختیار دارید اختیار دارید ما که بسی حسودیمان شد الان می رویم و یک شعر می گوییم
مامان مانی جون
17 آذر 92 19:38
ای بابا اِ راستی شعر میگی؟ خصوصی
مامان
پاسخ
با کی بودی با من؟ من ؟ من؟ من وبم رو به زور می نویسم شعرم کجا بود
نرگس
17 آذر 92 20:46
شنگول و منگول و حبه انگور
مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
مائده
17 آذر 92 23:05
خانه ی دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار اسمان مکثی کرد رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد پس به سمت گل تنهایی می پیچی دو قدم مانده به گل پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی وترا ترسی شفاف فرا می گیرد در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور واز او می پرسی خانه ی دوست کجاست؟ دوستت دارم دوستم
مامان
پاسخ
عاشقتم با احساس ممنون
مامان لي لي
17 آذر 92 23:21
سلام نميدونم چي بگم فقط مرسي واقعاً مرسي نميتونم اشك هام رو كنترل كنم نميتونم جبران كنم ممنون كه شفاعت أواي من و خواستي ممنون از نذر و نيازات ممنون دلم پوسيد خيلي دلتنگ بودم مرسي الهي فدات شم
مامان
پاسخ
سلام عزیزم عزیزمممممم این چه حرفیه الهی همیشه سلامت باشه دختر نازت که آرزوی همه ماست بوسسسسسسس
سمانه مامان پارسا جون
18 آذر 92 0:01
ای جانم عزیزم واقعا خسته نباشی مونا جون کاملا درکت میکنم چونکه منم از صبح تا شب همین مشغولیتها رو دارم صدبار بازی بدوبدو ده بار بازی دزد و پلیس و همچنان ادامه دارد تا قصه های شب موقع خواب که تا تموم میکنم میگه دویاره از اول بگو
مامان
پاسخ
فدات بشم سمانه نازنینم خدا حفظشون کنه ای جانم پارسای نازنینم هههههههه ببوسش
مامان لي لي
18 آذر 92 5:22
يه نصيحت دوستانه: نگاهي رو باور كن كه وقتي ازش دور شدي منتظرت بمونه درست مثل نگاه خودت كه منتظر من و اوايي موند........ دوستت دارم💓
مامان
پاسخ
مامان مانی جون
18 آذر 92 13:47
مامان
پاسخ
عاشقتم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
18 آذر 92 13:52
عزیزمی حبه انگور من راستی عزیزم شما لینک شدید البته بااجازه
مامان
پاسخ
فدات مهربونم منم با افتخار لینکتون کردم گلم
شیرین
18 آذر 92 14:55
درکت میکنم خواهر....ههههه
مامان
پاسخ
چقدر همدرد داشتیم
نرگس
18 آذر 92 17:07
منم شما رو لینک کردم. راستی اگر دوست داشتین به منم رمزتون رو بدین
مامان
پاسخ
ممنونم عزیزمممممم
مامان لي لي
18 آذر 92 21:33
واي گلم گفتي قربون دهنت پدرم و با سولان بي جاشون در اوردن خواهر
مامان
پاسخ
والا به خدا مردم بیکارن و فضولللللللللللللل
مامان لي لي
18 آذر 92 21:34
لينك شدي با افتخار 😘😘😘
مامان
پاسخ
ممنون عزیزمممممممممم
مامان لي لي
18 آذر 92 21:41
'تو صورت آدمها؛ که یه زمانی صمیمیت و صداقت رو روایت میکرد، روزگاری آینه ای بود به نان چشم! آینه ای که همه اونچه که باید می فهمیدی توش پیدا بود، اما حالا نمیدونم اون آینه زنگار گرفته، یا واقعأ دیگه چیزی برای فهمیدن تو دلها نیست! نمیدونم دیگه چشمها چشم نیستن، یا دلها دل نیستن!
مامان
پاسخ
ممنون گلم واقعاًگل گفتی
خاله جون
18 آذر 92 21:42
با اجازه لینک شدید.....قربون این دخمل طلا برم من ببوس دخمل نانازیتو
مامان
پاسخ
باعث افتخاره ممنونم عزیزم بوسسسسسسسسس
مامان مانی جون
19 آذر 92 11:34
مامان
پاسخ
آذر
19 آذر 92 22:31
مامان
پاسخ
ممنونم
مامان الینا
20 آذر 92 1:09
هزار ماشاالله. چقدر ناز و دوست داشتنی. قربون حرف زدنت برم. کاش الینا هم زودی بزرگ بشه و مثل تو بانمک و شیرین زبون. انشالله خدا هم به اندازه مامانیت به من صبر و حوصله بده
مامان
پاسخ
ای جانم عزیزم نظر لطفته کاش آدرس گذاشته بودی خدا دخمل قشنگت رو برات حفظ کنه بوسسسسسسسس
مامان ملیناوکیانا
20 آذر 92 7:49
عزیزمیییییییییییییییییییی.... مامان مونا کتاب خوندنای زیادی این چیزارو هم داره، خداتوشکر کن که گیسو خیلی دختر خانوم و آرومیه وگرنه مجبورت میکرد شکم عروسکش رو به جای آقاگرگه پاره کنی و توش سنگ بذاری و بعدش بدوزیش و بندازیش توی آب اونموقع فاجعه س
مامان
پاسخ
هههههه واقعاً اما خداییش فایده هاش بیشتره ممنونم گلم لطف داری بوسسسسسسسسسسس
عاشق باران (خاله ی آبنبات)
22 آذر 92 18:53
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان کیان
24 آذر 92 0:45
سلام فدات شم ،نه تاییدش نمی کنم
مامان
پاسخ
سلام عزیزم گذاشتم برات
میترا
24 آذر 92 17:12
وای چه دختر شیطونی ماشالله
مامان
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان نسترن
28 آذر 92 9:56
واااااااای خدای من باورم نمیشه . گیسو جون حرف میزنه. چقدر شیرینه . گیسو جون از قبل به دنیا اومدنت لحظه هاتو با مامان جون خوندم. واسه همین بزرگ شدنت واسم شیرینه
مامان
پاسخ
ای جونم ممنون خاله جون
سعید
29 آذر 92 12:48
بهم گفت چشم بذار تا برم قایم بشم،من گذاشتم خواستم از لای انگشتام ببینم کجا قایم میشه،دیدم با یه غریبه داره میره،به روی خودم نیاوردم گفتم بیام؟؟! گفت تو کجا؟؟؟!!! سلام مامان خوبی؟ کاش منم یه مامان مهربونی مث شماها داشتم،خوشحال میشم به منم سر بزنی
نسرین
15 دی 92 16:42
ممنون عزیزم که وقت گذاشتی ومطالب وبم رو خوندی خیلی خوشحالم که دوست خوبی مثل شما پیدا کردم گیسوی عزیز رو ببوس
مامان
پاسخ
منم خیلی خوشحالم با شما آشنا شدم بوسسسسسسسسسسسس